ایملادریس

آخرین خانه ی دنج شرق دریا

دره ی پنهان ایملادریس یا آن طور که دیگران می شناسندش، ریوندل!
شهر شهر الف های برین است. مردم آزاد و خردمند و دوست دار هنر. الف ها همه دستی در بزرگی دارند. بزرگان دانش، بزرگان عقل، بزرگان جنگ، بزرگان شعر و بزرگان عشق..
یک الف باید عاقل باشد و سالم و مهم تر از هر دوی آنها عاشق

آخرین مطالب
نویسندگان

قدرتهای ویلیا را ملاقات کنید

پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۲۱ ب.ظ

حالا ویلیا را ملاقات کنید. جوهره ی باد! یکی از آن چیزهایی که من خودم انتخاب نکردم ولی به من سپردنش. امانت بزرگ و قدرتمند من و نشانه ی پادشاهی:

باد امروز پر از سرما و ملول از حضور خورشید، در کوچه های این شهر به دور من می پیچید و در آن میان گویا ویلیا فریاد می زد: "علیکم الامانة"  و در میان باد و آفتاب و برف به جا مانده، دگر بار مرزهای زمان شکست.

پسرکی جلوی در مدرسه ایستاده بود. برف دورش را گرفته بود و باد سردی می وزید. زیپ کاپشنش را تا آخر بالا کشیده بود و کوله پشتی اش به شکل نا متعادلی از او آویزان بود. کفشش را روی برفها می کشید و به در بسته ی مدرسه نگاه می کرد. در دلش آشوب بود. پس چرا کسی نیامد؟

همه رفته بودند و فقط او مانده بود که کسی سراغش را نگرفته بود. چرا کسی نیامد؟ چرا پدر دنبال شاهزاده اش نیامده.. مادر چرا دنباله ی کوچکش را فراموش کرده؟ واقعا او را رها کرده بودند؟ واقعا کسی او را دیگر دوست نداشت؟ اما او هنوز پدر و مادرش را دوست دارد، بازتاب نور خورشید روی موهای براق مادرش را یا درخشش خورشید در چشمان پدر ِ پادشاهش! واقعا اینقدر بچه ی بدی شده بود که دیگر دوستش نداشتند؟

 

اما پسرک دلش برای خانه تنگ شده بود.. برای ناهار خوردن دلش ضعف می رفت و البته که شیطنت کردن را فراموش نکرده بود.

 

همینطور پایش را به برفها می کشید و فکرهای کودکانه ش را در سر می پروراند.. این فکرها اگر به گوش پدرش می رسید از خنده روده بر می شد. پدر ِ نصیحتگر ِ آرام ـش!

-        الادان.. جناب شاهزاده! :) تو بزرگ می شوی و دنیا هم بزرگ می شود و به همراه آن ها مشکلاتت بزرگ می شود ولی پسرم بدان همیشه و همیشه.. در مقابل هر مشکلی بزرگترانی هستند که اگر سخنی از این مشکل بشنوند، خنده امانشان را می برد!

مشکلات همه کوچکند و این که تو در مقابلشان چقدر کوچک یا بزرگ باشی راهگشاست، این را همیشه به یاد داشته باش! باشد که ستارگان راه پیش رویت را روشن سازند!

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۱۷
الروند نیم الف

نظرات  (۱)

چه نصیحت فوق العاده ای! چه نصیحت فوق فوق العاده ای!

چقدر خوب..!

و چه خاطره ی خوبی!..


پاسخ:
خاطره نبود که.. ویژن(Vision) بود!! :دی

لطف داری ملونین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی