در داستانهای نیمه تمام گفته اند که الروند نیم الف و لشگری از الفهایی که همراهش بودند به دفاع از شهر باستانی الفها، اره گیون، در مقابل شیطان برمی خیزند! اما لشگر الفهای الروند اندک بودند و سپاه اورکهای سائورون بسیار، پیروزی های الروند نیم الف چشمگیر نبودند. فرمانده ی الف از اره گیون عقب می نشیند و شهر به دست دشمنان می افتد.
آه از شهر و الفهای آزاده ش و جواهرات و نیروی خیری که در آنجا به خاک و خون کشیده شدند. نیروی دشمن چه بسیار و چه قدرتمند بودند و الفهای باقی مانده چه ناتوان و پراکنده..
الروند نیم الف و گروهش در میان کوهستانها به عقب می روند و در آنجا به دره ی امن می رسند. دره ی پنهانی که در تقدیر ایلوواتار وجودش محاسبه شده بود. خانه ی امنی برای روزی همچون امروز! الروند و همراهانش در ریوندل پناه می گیرند در حالی که در کوره راه ها و دامنه های اطراف لشگر عظیمی از اورکها به محاصره ی دره نشسته اند و به خون تک تک همراهان او تشنه اند!
اما دره ی ریوندل نه آن روز به دست گله ی اورکهای وحشی افتاد و نه هیچ روز دیگری و نه حتی نه سوار سیاه موردور توان ورود به آن را داشتند. که این شهر شهر امن الروند نیم الف و مامن مومنین ست.
حال اینجا شهر من ست و آن طور که گفته شده بود منم الروند نیم الف! مهم تنها همین ست و من هیچ یک از مصائب و کابوس های گذشته را به خاطر نمی سپارم، شاید ما.. آن گروهی که پیشگویی شده، گروهی که با سختی های روزگار مانند شمشیر آب دیده می شوند؛.. شاید ما از دست شیاطین گریختیم. شاید فرار کردیم. شاید تک تک مان غم و غصه های بسیار دیدیم. تنها ماندیم هر کدام در یک گوشه، در گنگستان خودمان اراجیف بافتیم. شاید ما در ریوندل حالا محاصره شده باشیم. اما اندکی صبر.. دل قوی دارید، سحر نزدیک است:
در داستانهای نیمه تمام آمده، گیل گالاد پادشاه برین الف و کله بورن لرد بیشه ی لورین. هر دو با سپاهی راه ریوندل را در پیش می گیرند. الروند از دره بیرون می رود و اورکها شکست سنگینی خورده و فرار می کنند. آنگاه الف ها راه موردور را در پیش می گیرند و ...
اندکی صبر.. سحر نزدیکست!