ایملادریس

آخرین خانه ی دنج شرق دریا

دره ی پنهان ایملادریس یا آن طور که دیگران می شناسندش، ریوندل!
شهر شهر الف های برین است. مردم آزاد و خردمند و دوست دار هنر. الف ها همه دستی در بزرگی دارند. بزرگان دانش، بزرگان عقل، بزرگان جنگ، بزرگان شعر و بزرگان عشق..
یک الف باید عاقل باشد و سالم و مهم تر از هر دوی آنها عاشق

آخرین مطالب
نویسندگان

چه خالی می رفت

جمعه, ۱۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۴۸ ب.ظ

ریوندل هر روز خلوت تر از پیش است. الف ها به اندازه ی کافی جنگیده اند. دیگر به نظرشان ستاره ها در آسمان سرزمین میانه دور و کم سو می رسد. کم کم دارد روزهایی می رسد که فقط من بمانم و کوچه های خلوت این شهر. کوچه هایی که هر چقدر که بخواهی می توانی در سکوت و خالی بودن مطلقشان گریه کنی و کسی تو را نبیند.


سالیان سال اینجا مانده اند، سائورون را تحمل کردند. کور سوی ستارگان را در آسمان ابری تاب اوردند و در غم از دست دادن هم قطارانشان شکیبا بودند. حالا من می توانم بگویم نروید؟ بگویم به خاطر چه نروید؟ به خاطر من نروند؟! ارباب پیر و فرسوده ی این دره سالهاست که که کمرش از نبود ملکه ی الفها شکسته.. ملکه ای که به دست پلید اورک ها افتاد.. آه اما جای داستانش اینجا نیست.


نمی دانم تا به حال جایی دیده اید یا که شنیده اید یا نه.. اما شهر خالی غمناک ترین جای دنیاست. من می دانستم از روزی که این شهر را بنا کردم. می دانستم بالاخره روزی می رسد که الفها باید بروند. من هم باید بروم.


نمی دانم می دانید یا نه.. ولی بالاخره یک لرد هم که باشی، از نوع الفش و با خرد و بزرگوار و نژادی والا باز هم نیاز داری که دیگرانی کنارت باشند.. از الف و انسان و مایار گفته تا هابیت حتی..


من این گونه این شهر را تاب نمی آورم.. فرودو که حلقه را در آتش بیاندازد من هم می روم. می روم و از این نامردمی و تنهایی در سرزمین میانه خلاص می شوم. می روم و با شادمانی می خوانم که کلبریان و مادر و پدرم با آغوشی باز منتظر من هستند. کسانی که به من علاقه دارند. آرون و الدان و الروهیر هم راه زندگی خودشان را بدون من پیدا می کنند. گلورفیندل راه نشانشان می دهد.. یا ارستور.


من این گونه خالی دارم تلف می شوم در شهر بی نظیرم و این انصاف نیست.


انصاف نیست!

-----------------------------


پ.ن: انصاف نیست که 180 صفحه نوشته هایش را بخوانی و هی غضه بخوری که چرا چیزی به تو نگفت؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۷
الروند نیم الف

نظرات  (۶)

این رفتن ها آرزوستُ ما همگی خواهان رفتنیم.
و شاید این بهایِ خرد است. :-"
۲۱ آبان ۹۲ ، ۲۱:۵۲ سوار خاکستری
و زمانی که نومیدی؛ امید خواهد آمد

این روزها, روزهای استقامت است؛ روزهای پافشاری؛ هرچه باشد مسیرت پای فشار بر آن
محبت را در خانه قلبت بگذار اما پای را در راه.

کسانی که باید باشند, روزی همسفر می شوند و یا هم خانه و هم شهری؛ و کسانی که باید بروند تا راه خودشان را کشف کنند, عاقبت می روند.

اما الروند, در سنگر ریوندل می ماند ملونی, که هر روز کسی کمکی خواست؛ باشد..



این روزها؛ حواست باشد به ثانیه هائی که طی می شوند؛ این روزها, همین فردا, روزی ست که کلید باب را می دهند و از باب به شهر حکمت وارد خواهند شد؛ کلید را از کلیددار اهل نور بستان..

حواست باشد به ثانیه هائی که میگذرند؛ مواظب باش.. کلید می دهند..


یاحق
۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۳ پادشاه رویندل
یک سوال اورک ها با کلبریان چی کار کردند؟؟ لطفا پاسخ دهید
پاسخ:
نمی خوام خلاصه بگم در حق داستانش بی انصافی بشه!
۲۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۱۵ پادشاه رویندل
من یک جا خوندم شکنجش کردن و روحش اسیب دید و وقتی ازاد شد رفت شهر قدسی . می خوام بدونم شکنجش کردن روحش اسیب دید یعنی چه چیکارش کردن ؟ و اینکه چرا رفت شهر قدسی شما پاسخ دهید قول می دم به داستان بی انصافی نشه
پاسخ:
من می دونم چی تو ذهن شماست راجع به شکنجه و آسیب دیدن روحش و غیره. اما من خودم هیچ جایی مطلبی ندیدم که اون مسئله رو تایید کنه. ضمن این که حتی اگه اون مسئله هم نباشه اسیر و زندانی اورکها بودن خودش به اندازه ی کافی سخت هست.

چیزی که صد در صد هست اینه که کلبریان هیچ وقت خاطرات و لحظاتی رو که در اسارت گذرونده بود نتونست فراموشی کنه و برای همین از سرزمین میانه رفت که هرچه بیشتر از اون ها دور باشه.

۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۶ پادشاه رویندل
واقعا ممنون از پاسختان .یک سوال دیگر داشتم شما چرا برای مطالبتان نقش الروند را انتخاب کردید ؟
پاسخ:
علاقه ی شخصی!
۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۳۸ پادشاه رویندل
من اولین بار که فیلم ارباب حلقه ها رو دیدم از همه ی شخصیت ها خوشم اومد حتی سارومان و سائرون ولی علاقه ی خاصی به الروند داشتم بعد هام که کتاب رو خوندم فهمیدم بر عکس چهره اش که همیشه پر از ارامشه ولی عذاب زیاد کشیده بیشتر بهش علاقه مند شدم .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی